اما به نظر مي رسد که اين فراموشي تنها براي ساعاتي بود تا دوباره بسياري از اهالي رسانه را به اين فکر فرو ببرد که به رغم اين همه اتفاقات خوشايند چرا بايد باز هم، هزينههاي کلاني براي فوتبال کشور شود.
از روزهاي آغازين فصل جديد ليگ برتر کشور، بازيهاي برگزار شده نه تنها هيچ جذابيتي نداشتهاند بلکه مخاطبان شاهد ضعيفترين بازيهاي فوتباليستهاي ميلياردي هم بودهاند. نمونه بارز اين موضوع را ميتوان در بازيهاي استقلال و پرسپوليس که به باور مديرعاملهاي اين دو باشگاه امسال کهکشاني و با رقمهاي غير قابل باور بسته شدهاند، به عينه مشاهده کرد.
در واقع با نگاهي به بازيهاي شب گذشته المپيک اين موضوع بيشتر آشکار شد که فوتبال باوجود هزينههاي چند صد ميلياردي که تاکنون براي آن شده حتي به اندازه «سعيد عبدولي» که با ناداوري از رسيدن به مدال باز ماند، نتوانسته در سالهاي اخير براي کشور افتخار کسب کند. کاري که محمد بنا با بودجهاي به مراتب بسيار پايينتر از فوتبال در سالن اکسل کسب کرد تا توجه افکار عمومي جامعه ايران هم چنان به اين سئوال جلب شود که دليل اين همه هزينه براي فوتبالي که از ارائه يک بازي زيبا، حتي در ليگ داخلي هم ناتوان است چيست؟
اين سئوال در حالي روز به روز در ذهن نخبگان علمي جامعه ايران پر رنگتر ميشود که هر روز شکاف طبقاتي فوتباليستهاي بيافتخار با ديگر اقشار جامعه بيشتر و بيشتر به چشم ميآيد و در همين زمينه به راحتي ميتوان به اين موضوع اذعان کرد که حتي پاداش 100ميليوني براي طلاييهاي المپيک، نميتواند يک درصد از اين شکاف مادي را در بين آنها با فوتباليستهاي کشور پر کند. همين مسئله سبب شده که بسياري از ورزشکاران در رشتههايي به غير از فوتبال، هميشه اين آرزو را داشته باشند که اي کاش کارمند ورزشي بودند نه قهرمان! آن چنان که سعيد عبدولي قبل از اعزام به المپيک در مصاحبه با يکي از خبرنگاران به اين موضوع اشاره ميکند که اي کاش يک کارمند با حقوق ميانگين ماهي 600هزار تومان بود تا از اين طريق ميتوانست با خيال آسودهتري به آينده فکر کند. او در ادامه به اين مسئله اشاره داشته که به دليل نبود ليگ و عدم حمايت و همچنين درآمد بسيار پايين فرنگي، هيچ گاه نتوانسته با خيال راحت به ورزش بپردازد و دائما دغدغههاي مادي او را رنج ميدهد.
با نگاهي به صحبتهاي اين ورزشکار کشور که در مسابقات المپيک با قدرت براي مدال مبارزه کرد و با ناداوري حذف شد باز هم اين موضوع در ذهن برجسته ميشود که فوتباليستهايي که اين روزها تنها در زمين چمنگران قيمت استاديوم آزادي قدم مي زنند و هيچ چيز جذابي نميتوان از آنها در ليگ داخلي هم ديد، چقدر شرايطشان با قهرماني مانند سعيد عبدولي متفاوت است.
تکرار اين مسائل تنها مانند بازگويي دردي است که اين روزها همه کارشناسان درباره آن و تبعات بسيار منفياش اطلاع رساني ميکنند اما گويا برخي از مديران و صد البته دلالهاي فوتبالي علاقهاي به شنيدن اين موضوع ندارند و هم چنان به راه خود ادامه ميدهند. راهي که جايگاه مادي يک فوتباليست ليگ برتري بي افتخار را بالاتر از يک ستاره المپيکي که باعث به اهتزاز درآمدن پرچم ايران در جهان شده، قرار ميدهد.